شك انسان را عوض می کند

در فولكلور آلمان ، قصه اي هست كه این چنین بیان می شود :

مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده ، شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز او را زير نظر گرفت .

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جا به جا كرده بود . مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند و رفتار مي كند .

پائولو كوئليو

 



نظرات شما عزیزان:

سامان
ساعت18:36---5 مرداد 1391
سلام وب بسیار خوب و پر محتوایی داری خواهشا به وب من هم سر بزن و نظر بده

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:

 
 
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نويسنده : فرشته مولایی