به نام یزدان پاک


روزي سوراخ کوچکي در يک پيله ظاهر شد .

شخصي نشست و ساعتها تقلاي پروانه براي بيرون آمدن از سوراخ کوچک پيله

راتماشا کرد.

ناگهان تقلاي پروانه متوقف شدو به نظر رسيد که خسته شده و ديگر نمي تواند

به تلاشش ادامه دهد.

آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کندو با برش قيچي سوراخ پيله را گشاد کرد.

پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما جثه اش ضعيف و بالهايش چروکيده بودند.

آن شخص به تماشاي پروانه ادامه داد . او انتظار داشت پر پروانه گسترده و

مستحکم شود واز جثه او محافظت کند اما چنين نشد .

در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روي زمين بخزد . و هرگز نتوانست با بالهايش

پرواز کند .

آن شخص مهربان نفهميد که محدوديت پيله و تقلا براي خارج شدن از سوراخ ريز آن

راخدا براي پروانه قرار داده بود تا به آن وسيله مايعي از بدنش ترشح شود و پس از

خروج از پيله به او امکان پرواز دهد .

گاهي اوقات در زندگي فقط به تقلا نياز داريم.

اگر خداوند مقرر ميکرد بدون هيچ مشکلي زندگي کنيم فلج ميشديم و به اندازه کافي

قوي نميشديم و هر گز نمي توانستيم پرواز کنيم .


 

 



نظرات شما عزیزان:

مریم صدقی
ساعت6:08---6 مهر 1391
جالب بودبااجازه شمامی زارم توی وبلاگم البته قبلاهم ازجای دیگه شنیده بودم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نويسنده : فرشته مولایی