مولوی

 

هله نومید نباشی که تو را یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد

نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر

تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او

نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند

هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نويسنده : فرشته مولایی